سیب سرخ آرزوهای مامان ، قاصدک رویاهام ، رهامسیب سرخ آرزوهای مامان ، قاصدک رویاهام ، رهام، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره

قاصدک دوست داشتنی من رهام

عرشیا

گل خوشبوی مامان ! امروز می خوام با یه پسر نازنین آشنات کنم . خیلی وقته می خواستم اینکارو بکنم ولی از اونجایی که این پسر تو دلم یه جای مخصوص داره برای معرفیش به تو دنبال یه زمان مخصوص بودم ولی دیگه طاقت نیاوردم . این پسر عزیز اسمش عرشیاست ( عرشیا یعنی متولد شده در عرش الهی ) و به تعبیر ما یعنی پسر آسمونی ! قرار بود اسمش هیدارا باشه ( منجی ) ولی پدر بزرگش راضی نشد و بابای عرشیا هم بخاطر پدرش تصمیمش عوض شد و اسم این کودک زیبا شد عرشیا .  عرشیا پسر خواهر منه ، یعنی پسر خاله تو . اون ١٥ اسفند ماه سال ١٣٨٦ به دنیای ما پا گذاشت و الان سه سال و هشت ماه و ١٤ روز از تولدش می گذره .      ...
29 آبان 1390

خدایا بخاطر باران ترا سپاس

بهانه زندگی مامان خوبی ؟!! امروز یکی از روزهای قشنگ خداست . یه روز پاییزی که باز آسمون زندگیمون یه عالمه بارونیه ! هوا لطیف و رویایی شده !! یه عالمه برگ از درختها ریخته روی زمین . دیدن برگهای پاییزی کلی به آدم انرژی می ده  وقتی پا روی برگها می گذاریم صدای خش خش اونها مثل آواز زیبای یه مادر مهربون دلنوازه !          ...
29 آبان 1390

دوباره عید همه مبارک

عزیز مامان بازم عیدت مبارک باشه ! می بینی این ماه چقدر عید داشتیم ! به این ماه قشنگ می گن ذی حجه . فردا روز عید غدیره . یعنی روزیه که به دستور خدای مهربون ، پیامبر عزیز ما یه جانشین برای خودش انتخاب کرد . اسم جانشین لایق پیامبر علی بود که ما بهش می گیم حضرت علی ( ع ) . اون اولین امام ماست و برای اینکه خداوند مسلمان بودنمون رو قبول کنه باید حضرت علی رو خیلی دوست بداریم و پیرو راهش باشیم.       حضرت علی (ع) به کتاب            نوشته که اسمش نهج البلاغه است و بعد از قرآن  که کتاب آسمانی ما مسلمانهاست اون کاملترین کتاب دینی ماست .   ...
23 آبان 1390

گوله گوله برف میاد

سوره نور ايه ۴۳ آيا نديدى كه خداوند ابرهايى را به آرامى مى‏راند، سپس ميان آنها پيوند مى‏دهد، و بعد آن را متراكم مى‏سازد؟! در اين حال، دانه‏هاى باران را مى‏بينى كه از لابه‏لاى آن خارج مى‏شود; و از آسمان -از كوه‏هايى كه در آن است (ابرهايى كه همچون كوه‏ها انباشته شده‏اند)- دانه‏هاى تگرگ نازل مى‏كند، و هر كس را بخواهد بوسيله آن زيان مى‏رساند، و از هر كس بخواهد اين زيان را برطرف مى‏كند; نزديك است درخشندگى برق آن (ابرها) چشمها را ببرد!                    هنوز زمستان ( عروس سپید پوش فصلها )&n...
18 آبان 1390

عید همه مبارک

قاصدکم می خوام برات یه قصه بگم، قصه مردی که هر چند اومده بود تو دنیای ما ولی دلش خیلی برای خدای مهربونش پرپر می زد و همش دلش می خواست تا خدای خوبش رو خوشحال کنه. یه روزی خدا ازش یه کار خیلی خیلی سخت خواست ، می دونی اون کار سخت چی بود عزیز مامان ؟؟؟؟!!! اون مرد باید تمام هستی خودش ، پاره تنش ، فرزند نازنینش رو قربانی می کرد !!                                           تو نمی دونی عزیزکم چقدر این کار دردناک و سخته !!&nbs...
15 آبان 1390

یه عالمه بارون باریده

            باز باران باران ! شیشه پنجره را باران شست             از دل من اما چه کسی نقش ترا خواهد شست ؟؟!! عزیز دل مامان نمی دونی چند روزه هوای شهرمون چقدر عالیه ! خدای مهربون یه عالمه بارون باریده رو سرمون وقتی بارون میاد آدمهای دنیای مامان برای اینکه خیس نشن یه چیزی می گیرند رو سرشون که بهش می گن چتر  بعضی از افراد هم عاشق خیس شدن زیر بارونند . اگه بدونی نفس کشیدن تو هوای بارانی چقدر لذت بخشه وقتی بارش بارون تموم بشه و خورشید خانوم مو طلایی دوباره بشه مهمون آسمون زندگیمون  یه رنگین ...
9 آبان 1390

بازهم تولده !

قاصدکم امروز روز تولد پدره بیا باهم بهش تبریک بگیم دیروز عمه ها به همین دلیل جمع شده بودند خونه مامان بزرگ من ازشون خواستم بیان خونه ما ولی قبول نکردند ، البته چون دیروز روز شهادت امام نهم ( امام جواد (ع ))  بود مراسم شب تولد پدر در فضایی آرام و بی سروصدا برگزار شد .  همه آرزو می کردند  سال دیگه تو هم باشی !   چند روزه داره      میاد پدر می گه می بینی روز تولدم چقدر عالی و بارونیه   ...
7 آبان 1390

اینم از قلب پدر

سلام گل مامان پدر می گه که قلبش برای تو تندتر از   من می زنه منم تصمیم گرفتم ضربان    اون رو هم بهت نشون بدم                                                      ( کلی خوشحال می شه فکر کنم یه کوچولو حسودیش شده چون می بینه منو تو خیلی با هم دوستیم  ) ...
2 آبان 1390
1